سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند چراغ خدا در زمین است، پس هرکس که خداوند خیرش را بخواهد، از آن پرتوی بر می گیرد . [امام علی علیه السلام ـ در حکمتهای منسوب به ایشان ـ]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امامتِ حضرت امام جواد (ع) در یک نگاه2

 

 

حد سارق
زرقان، دوست صمیمی ابن ابی داود نقل می کند که: روزی، ابن ابی داود در حالی که اندوه و حزن بر چهره اش نمایان بود از نزد معتصم باز می گشت. از وی علت حزنش را جویا شدم، گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال قبل مرده بودم. به او گفتم به چه دلیل؟

گفت: به دلیل این که امروز ابی جعفر محمد بن علی بن موسی (ع) نزد امیرالمؤمنین خود را تثبیت کرد.

گفتم: چگونه؟

گفت: دزدی به سرقتش اعتراف کرده بود و خلیفه هم برای روشن شدن مسئله و اجرای حد، فقها را در مجلس جمع کرد و محمدبن علی را نیز دعوت نمود.

از ما سؤال کرد: از کجا دست دزد واجب است قطع شود؟

من گفتم: از مچ دست.

خلیفه گفت: به چه دلیل؟

گفتم: برای این که دست همان انگشتان و کف دست تا مچ است و بدین دلیل خداوند سبحان درباره تیمّم می فرمایند: «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین».(49) در خصوص این فتوا برخی از فقها در مجلس با من همراه شدند. برخی نیز گفتند: قطع دست از آرنج، واجب است.

خلیفه از آنان علتش را پرسید: گفتند: چون خداوند در قرآن می فرماید: «و ایدیکم الی المرافق».

ابن ابی داود ادامه داد: سپس خلیفه رو به امام جواد (ع) کرد و گفت: ای ابا جعفر! نظر تو درباره این موضوع چیست؟

ابا جعفر گفت: ای خلیفه این جماعت در این باره نظر دادند.

مأمون گفت: رأی آن ها را نادیده بگیر، رأی خود را بیان کن.

او گفت: ای خلیفه مرا معاف کن.

خلیفه گفت: تو را به خدا سوگند می دهم که نظر و رأی خود را بیان کنی.

ابا جعفر گفت: حال که سوگند دادی، می گویم.

تمام اقوال بیان شده، اشتباه است. در دین و سنّت واجب است دست از نقطه پیوند استخوان های انگشتان قطع و کف دست به حال خود باقی بماند.

خلیفه گفت: دلیلش چیست؟

اباجعفر گفت: این سخن رسول الله (ص) که فرمود: سجده بر هفت عضو واجب است: پیشانی، دو دست، دو زانو و دو پا. پس اگر دستش از مچ و یا آرنج بریده شود برای دزد دستی باقی نمی ماند تا با آن سجده کند و خدای متعال می فرماید: «و ان المساجد لله؛(50) مسجدها از آن خداوند است»؛ یعنی اعضای هفت گانه سجده و مسجد از خدایند و آن چه از آن خداست قطع نمی شود.

ابن ابی داود گوید: معتصم از این حکم خوشش آمد و آن را پذیرفت و دستور داد تا دست دزد را از مفصل انگشتان دست قطع کنند نه کف دست.

ابن ابی داود می گوید: در آن لحظه گویی برای من قیامتی برپا شد و آرزو کردم کاش زنده نبودم. وی می گوید: پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم: همانا خیرخواهی برای امیرالمؤمنین بر من واجب است. هرچند که بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.

خلیفه گفت: این خیرخواهی چیست؟

گفتم: امیرالمؤمنین فقها، رعیت و دانشمندان را برای امری از امور دین در مجلس خویش گرد هم می آورد و از آن ها درباره حکمی پرسش می کند و آنان نیز آن چه می دانند بر زبان می رانند، در حالی که در مجلس خلیفه، خاندان او، فرماندهان، وزرا و کاتبان حضور دارند. سخنان مجلس خلیفه به گوش مردم می رسد و آنان پی می برند که خلیفه به خاطر فتوا و قول مردی که عده ای از این امت به امامت وی قائل هستند و ادعا می کنند که او «امام جواد (ع)» به مقام خلافت سزاوارتر است، قول و فتوای همه را کنار می زند، حکم او را بر حکم فقها ترجیح می دهد، این چه عواقبی را در پی خواهد داشت؟

ابن ابی داود گفت: در این لحظه رنگ خلیفه به دلیل آن چه به وی تذکر داده بودم تغییر کرد و گفت: خداوند برای این خیرخواهی به تو جزای خیر عطا کند.

شاگرد پروری
امام جواد (ع) در مدت هفده سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که هر یک خود قلّه ای بودند از قلّه های فرهنگ و معارف اسلامی مانند:

ابن ابی عمیر بغدادی، ابوجعفر محمد بن سنان زاهدی، احمد بن نصر بزنطی کوفی، ابوتمام حبیب اوس طائی (شاعر مشهور شیعه)، ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند. اینان نیز - هم چنان که امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود - هر کدام به گونه ای تحت تعقیب و گرفتاری بودند. فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند. ابو تمام طائی (شاعر) نیز از این امر بی بهره نبود، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را که بهترین شاعر آن روزگار بود و در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند. اگر کسی شعر او را برای آنان بدون اطلاع قبلی می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند. این ابی عمیر - عالم ثقه و مورد اعتماد - نیز در زمان هارون و مأمون، محنت های بسیار دید. او را سال ها زندانی کردند، تازیانه ها زدند. کتاب های او را که مآخذ عمده علم دین بود، گرفتند و باعث تلف شدن آن ها شدند.

ازدواج سیاسی
مأمون با فرستادن دخترش امّ الفضل به خانه امام جواد (ع) می خواست همیشه او را زیر نظر داشته باشد و از کارها و اخبار خانه ایشان بی خبر نماند و دخترش نیز به راستی وظیفه خبرچینی و گزارشگری را به خوبی انجام می داد و با این وصلت، امام را با دربار پر عیش و نوش خود مرتبط ساخته و می خواست آن بزرگوار را به لهو و لعب و فسق و فجور نسبت دهد و بدین ترتیب بر عظمت و قداست امام لطمه وارد سازد و او را در انظار از مقام ارجمند عصمت و امامت، ساقط و خوار و ضعیف نماید.

محمد بن ریان می گوید: مأمون هر چه می کوشید امام جواد (ع) را به لهو و لعب وادار سازد، موفق نمی شد. در مجلسی که برای جشن ازدواج امام (ع) برپا ساخت صد کنیز زیبا را که هر یک جامی پر از جواهرات در دست داشتند واداشت تا چون امام وارد شد و برجای خود نشست به استقبال او بروند، و آنان این کار را کردند، اما امام هیچ اعتنایی به آنان نکرد و عملاً فهماند که از این کارها بی زار است.(51)

در همین مجلس، مطربی را برای خواندن و نواختن آورده بودند، اما همین که او کار خود را شروع کرد امام بانگ بر او زد: «از خدا بترس». مطرب از صلابت فرمان امام که از ژرفای معنویت و نیروی الهی و ولایی آن گرامی مایه داشت چنان مرعوب شد که آلات موسیقی از دستش فرو افتاد و دیگر هرگز تا زنده بود نتوانست از دست هایش برای ساز و نوا استفاده کند.(52)

در واقع، مأمون با این وصلت می خواست علویان را از اعتراض و قیام علیه خود باز دارد و خود را دوست دار و علاقه مند به آنان نشان دهد.

از دیگر اهداف مأمون، عوام فریبی بود؛ چنان که گاهی می گفت: من به این وصلت اقدام کردم تا ابو جعفر (ع) از دخترم صاحب فرزندی شود و من پدر بزرگ کودکی باشم که از نسل پیامبر (ص) و علی بن ابیطالب (ع) است.(53) اما خوش بختانه این حقه مأمون نیز بی نتیجه بود، زیرا دختر مأمون هرگز فرزندی نیاورد و فرزندان امام جواد (ع) همگی از خانمی نیک سیرت و بزرگوار به نام «سمانه مغربیه» به وجود آمدند.(54)

امام جواد (ع) مجبور به این ازدواجِ کاملاً سیاسی شد. اصولاً زندگی با مأمون برای آن حضرت رنج آور و تحمیلی بود و به همین دلیل امام در بغداد نماند و با خانواده اش به مدینه بازگشت و تا سال 220 در آن جا ماند و با بازگشت به مدینه منوّره سوء استفاده های مأمون را از طرح مسئله ازدواج خنثی کرد و با دور شدن از مرکز خلافت عباسیان به زندگی خانوادگی و کشاورزی و رسیدگی به امور شیعیان و ارشاد و راهنمایی آنان پرداخت. گرچه این آرامش نسبی در زندگی امام زیاد به طول نیانجامید و پس از مرگ مأمون در سال 218 هجری جانشین وی معتصم به تحریک «ابن ابی داود» قاضی بغداد که دل پری از امام داشت، امام را به بغداد فرا خواند و از جو سازی و تحریک و شهادت دروغین علیه آن حضرت خودداری نکرد و هم چون برادرش مأمون بزرگان مذاهب گوناگون را به مناظره و مجادله با امام جواد (ع) دعوت می کرد تا شاید در این گفت وگوها لغزشی از امام جواد (ع) گرفته شود. ولی عظمت علمی وی موجب اعتبار و علو بیشتر مقام آن حضرت می شد.

معتصم هنگامی که راه های گوناگون را برای تخریب و ترور شخصیت آن حضرت امتحان نمود و شکست خورد، تصمیم گرفت وی را به قتل برساند. بدین منظور از دشمن خانگی امام جواد(ع) و به اصطلاح ستون پنجم خود امّ الفضل استفاده کرده و او را مأمور چنین کاری کرد.

امّ الفضل نیز که از آن حضرت فرزندی نداشت و با همسر خود نیز میانه خوبی نداشت اصرار عمو و برادر خود را در این باره پذیرفت و حجّت خدا، امام بر حق شیعیان، جوان رشید علوی، نور چشم نبوی را در عنفوان جوانی مسموم کرد و ننگ و نفرت ابدی را برای خود خرید.

خطبه عقد ازدواج
در مجلس عقد امام جواد (ع) با امّ الفضل، مهریه به همان اندازه مهریه حضرت زهرا (س) تعیین شد و امام جواد (ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «همانا محمدبن علی بن موسی (ع)، امّ الفضل دختر عبدالله مأمون را به 500 درهم نیک برای همسری خواستگاری می کند، ای امیرمؤمنان! آیا او را به این مهریه همسر من می کنی؟ مأمون گفت: «آری ای ابوجعفر، ام الفضل دخترم را همسر تو نمودم به همان مهریه مذکور، آیا همسری او را پذیرفتی؟ امام جواد (ع) فرمود: «آری، پذیرفتم و به آن راضی شدم.»(55)

چند پرسش و پاسخ
1 - اگر امام جواد (ع) حدود نه سال داشته و هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، چگونه با دختر مأمون ازدواج کرد؟

2 - آیا امام این ازدواج را از روی اجبار پذیرفت یا به دلیل مصلحت دینی قبول کرد؟

3 - آیا مأمون حسن نیت داشت یا سوء نیت؟

در پاسخ به سؤال اول باید گفت: اصل عقد ازدواج در همان نه سالگی امام جواد (ع) صورت گرفت، ولی انتقال دختر مأمون به خانه امام، مطابق پاره ای از روایات در سال 215 اتفاق افتاد؛ یعنی آن هنگام که امام بیست سال داشت. سپس امام در ایام حج با همسرش به مکه رهسپار شد و پس از مراجعت از مکه به مدینه رفتند.(56)

عالم بزرگ، رستم طبری در دلائل الامامه می نویسد: امام جواد (ع) هنگامی که به سن شانزده سالگی رسید با دختر مأمون ازدواج کرد، اعتراض عباسیان و مناظرات علمی امام نیز در همین وقت رخ داد.(57)

در پاسخ به سؤال دوم می گوییم: به نظر می رسد هر دو، زیرا امام جواد (ع) در برابر اصرار مأمون، در فشار و اجبار قرار گرفت، و از طرفی با توجه به جوانب امر، مصالح مهمی در تحکیم و گسترش فرهنگ تشیع، در پرتو این ازدواج پدید می آمد، از این رو آن حضرت، این ازدواج تلخ را پذیرفت.

در پاسخ به سؤال سوم نیز می گوییم: سابقه مأمون و شهادت حضرت رضا (ع) به دست او و نیرنگ هایش فاش شده بود. همه رفتارهای او نشان دهنده سوء نیت او بود. او هم چون مار خوش خط و خالی بود که زهرش را در نهان مخفی می داشت، این را حتی غیر شیعیان می دانستند؛ چنان که در روایت آمده است: محمدبن علی هاشمی (که از اهل تسنّن بود) می گوید: صبح همان شبی که امام جواد (ع) با دختر مأمون عروسی کرد، به حضور امام جواد (ع) رفتم. شب گذشته دوا خورده بودم و پی در پی تشنه می شدم اما در محضر آن حضرت اظهار نکردم. امام به من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه هستی؟ گفتم: آری، به خدمت کار خود فرمود: آب بیاور، او رفت و آب آورد. من با خود گفتم: اکنون آب زهر آلودی می آورند. خدمت کار آب آورد، حضرت لبخندی زد و به خدمت کار گفت: آب را به من بده، آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم و طولی نکشید دوباره تشنه شدم ولی نمی خواستم به آن حضرت بگویم. باز امام جواد (ع) به چهره من نگریست و فرمود: گویا تشنه هستی؟ گفتم: آری، به خدمت کارش فرمود: آب بیاور. او آب آورد. باز من با خودم گفتم اکنون آب زهرآلود می آورد. امام جواد (ع) به خدمت کارش فرمود: آب را به من بده و گرفت و آشامید و بعد در حالی که خنده بر لب داشت به من داد و من با اطمینان نوشیدم. روایت کننده می گوید: در این هنگام محمدبن علی هاشمی به من گفت: سوگند به خدا من همان طور که رافضی ها (شیعیان) می گویند من گمان دارم حضرت امام جواد (ع) از آن چه در دل ها می گذرد آگاه است.»(58)

این روایت بیان گر آن است که در همان آغاز ازدواج دختر مأمون با امام جواد (ع) بیشتر مردم حتی - غیر شیعه - به مأمون خوش بین نبودند و دخترش را نفوذی مأمون برای زهر دادن به امام جواد (ع) می دانستند.(59)

موضع امام در برابر معتصم
دوران امامت امام جواد (ع) با دوران حکومت دو خلیفه هم زمان بود؛ یعنی هفتمین و هشتمین خلیفه عباسی؛ مأمون و معتصم. موضع گیری امام جواد (ع)، در برابر این دو نیز همان موضع گیری پدرانش در برابر طاغوت ها بود؛ یعنی به هیچ وجه، با حکومت طاغوت سرسازگاری نداشته و هیچ گاه آن ها را تأیید نکردند. امام جواد (ع) در این عصر به طور کامل به توطئه های مأمون آگاه بود، ولی نرمش ظاهری مأمون از یک سو و آزادی نسبی امام جواد (ع) در بهره برداری های بسیار به نفع شیعه و نگهبانی از شیعه از سوی دیگر، موجب شد که امام جواد (ع) به بازسازی و نوسازی فقه و فرهنگ تشیع بپردازد.

بعد از مأمون، برادرش معتصم بر مسند خلافت نشست. امام جواد (ع) در مقابل او هیچ گاه از خود نرمش نشان نداد و از هر فرصتی برای اعلام مخالفت خود با حکومت عباسی استفاده می کرد.

برای مثال، یکی از قیام های علویان در مقابل حکومت عباسی که در عصر هادی عباسی روی داد، قیام حسین بن علی، شهید فَخّ و یارانش بود، که وی به همراه یارانش در سرزمین فَخّ (واقع در نزدیکی مکه) به نحوی جنگید که عاشورای دیگری را رقم زد. امام جواد (ع) این قیام را تأیید نمودند و در مورد آن فرمودند: «برای ما آل محمد (ص) بعد از واقعه کربلا، قتلگاهی بزرگ تر از قتلگاه فخّ نیست».(60) و نیز در مورد سکوت نکردن در مقابل ظلم ظالمان فرمود: «ظالم و یاری کننده ظالم و کسی که به کار ظالم راضی است، هر سه شریکند.»(61)

معتصم هم چون برادرش مأمون، بسیار حیله گر بود و همواره با طرح نقشه سعی داشت امام را از سر راه خود بردارد. به همین دلیل تصمیم گرفت آن حضرت را محترمانه از مدینه به بغداد بیاورد، تا بدین وسیله او را از نزدیک تحت نظر بگیرد. از این رو در سال 220 ه. ق طی نامه ای به والی مدینه دستور داد که امام جواد (ع) را به بغداد بیاورد. والی مدینه نیز آن حضرت را که هرگز حاضر نبود از شهر پیغمبر (ص) دور شود، با اجبار به بغداد آورد. امام جواد (ع) هنگام خروج از مدینه، با مدینه و خانواده اش وداعی جان سوز کرد؛ وداعی که گویی بازگشتی در آن نیست؛ همان وداعی که امام رضا (ع) هنگام خروج از مدینه، با شهر پیغمبر کرد. معتصم در ادامه روش فریب کارانه اش به استقبال امام رفت و از او تجلیل کرد، ولی در مدت سکونت امام در بغداد با طرح نقشه های گوناگون، سعی در به شهادت رساندن امام داشت.

رهنمودهای امام جواد(ع) به جوانان
جوانان بر اساس طبیعتی که دارند، برای آشنایی با افکار و اندیشه های متفاوت، علاقه شدیدی از خود نشان می دهند. آنان دوست دارند اندیشه های نو و متفاوت را بشناسند و از میان آن ها آن چه را که به نظر خود بهتر و کارآمدتر تشخیص می دهند، انتخاب کنند. امام علی (ع) فرمودند: «دل نوجوان همانند زمین خالی (آماده و مستعد) است و هر اندیشه ای که در آن القا شود، می پذیرد.»(62)

بذر دانش، یکی از مهم ترین سرمایه هایی است که می توان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد (ع) در پیامی، اهمیت علم و دانش را این گونه بیان می کند: «بر شما باد به کسب دانش، چرا که آن برای همه لازم است و سخن از علم و بررسی آن امری مطلوب و دوست داشتنی است، برادران دینی را به هم پیوند می دهد و نشانه شخصیت والا و جوانمردی، تحفه مناسبی برای مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهایی است.»(63)

از منظر امام جواد (ع) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را مونس و یاری مناسب برای خود برگزیند. دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد. برای مجالس و دیدار دیگران، علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین هم سفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفت هاست.

پیشوای نهم، علم را دو قسمت کرده و می فرمود: «علم و دانش دو نوع است: علمی که در وجود خود انسان ریشه دارد و علمی که از دیگران می شنود و یاد می گیرد. اگر علم اکتسابی با علم فطری هم آهنگ نباشد، سودی نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شیرین آن را بچشد، از پی گیری آن آرام نخواهد نشست. زیبایی واقعی در زبان و گفتار نیک است و کمال راستین در داشتن عقل.»(64)

امام محمد تقی (ع) علم و دانش را یکی از مهم ترین عوامل پیروزی و رسیدن به کمالات معرفی می کرد و به انسان های کمال خواه و حقیقت طلب توصیه می نمود که در راه رسیدن به آرزوهای مشروع و موقعیت های عالی دنیوی و اخروی از این نیروی کارآمد بهره لازم را بگیرند. آن بزرگوار می فرمود: «چهار عامل موجب دست یابی انسان به اعمال صالح و نیک است: سلامتی، توان گری، دانش و توفیق خداوندی.»(65)

یک جوان شایسته و هدف مند بر اساس اندیشه ها و عواطف خود ممکن است به سوی برخی صاحب نظران و اندیشمندان، متمایل شود، به جلسات آنان برود، به سخنرانی هایش گوش فرا دهد و حرف هایشان را بشنود و بپذیرد. اما در این میان پیروی از گفته های آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممکن است انسان را به سوی باطل و راه های انحرافی سوق دهد. بنابراین بر یک جوان مسلمان و متعهّد زیبنده است که تمایلات خود و گفته های دیگران را بر اساس اندیشه های صحیح و عقلانی بسنجد و راه خود را با معیار حقیقت انتخاب کند. امام جواد (ع) در این زمینه رهنمود راه گشایی برای همگان دارد. آن گرامی می فرماید: «هر کس به گفتار گوینده ای گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است. اگر ناطق از خدا می گوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان بگوید، شنونده نیز به پرستش شیطان پرداخته است.»(66)

هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، مردم از اطراف و اکناف، گروه گروه برای عرض تبریک به مرکز خلافت آمده و به حضورش می رسیدند. روزی جمعی از اهل حجاز به همین منظور بر او وارد شدند. خلیفه بعد از دیدار ابتدایی متوجه شد که پسر بچه ای آماده است تا از میان آن جمع سخن بگوید. خطاب به او گفت: «بچه برو کنار تا یکی بزرگ تر از تو صحبت کند». پس نوجوان فوراً گفت: «ای خلیفه! اگر بزرگ سالی میزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفته اید، با این که بزرگ تر از شما هم افرادی این جا هستند؟»

عمر بن عبدالعزیز از تیزهوشی و حاضر جوابی او متعجب شد و گفت: «راست می گویی و حق با توست. اکنون حرف دلت را بزن». آن نوجوان هوش مند گفت: «ای امیر! از راه دور آمده ایم تا به شما تبریک بگوییم و منظورمان از این عمل، شکر الهی است که مثل شما خلیفه خوبی را به مردم عطا کرده است وگرنه مجبور نبودیم به این سفر بیاییم، زیرا نه از تو می ترسیم و نه طمعی داریم. اما این که از تو نمی ترسیم برای این است که تو اهل ظلم و ستم بر مردم نیستی و علت این که طمع نداریم این است که ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستیم.»

وقتی سخن آن نوجوان تمام شد، خلیفه از او درخواست کرد که وی را موعظه کند. او نیز گفت: «ای خلیفه! دو چیز زمامداران را مغرور می کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسی اشخاص از آن ها. خیلی مواظب باش که از آنان نباشی، زیرا که اگر از آن عده شدی، لغزش پیدا می کنی و در زمره گروهی قرار می گیری که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون(67)؛ از آن افراد نباشید که ادعای شنیدن می کنند، با این که نمی شنوند.»

در پایان، خلیفه از سنّ و سال او پرسید و معلوم شد که بیش از دوازده سال ندارد. آن گاه خلیفه او را تحسین کرده و در مورد وی و عظمت علم و دانش او شعری خواند که: «دانش بیاموز، که آدمیزاد دانشمند به دنیا نمی آید و هیچ گاه دانا با نادان هم رتبه نیست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، کوچک و خوار دیده می شود.»(68)

پی نوشت ها:

1) محمد محمدی اشتهاردی، داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(ع).

2) بهبودی، صحیح الکافی، ص 54.

3) تاریخ بغداد، ج 3، ص 54.

4) الکافی، ج 1، ص 492.

5) الارشاد، ج 2، ص 281.

6) محمود لطیفی، (مترجم)، مقتل چهارده معصوم (ع)، ج 3، ص 244.

7) اسدالله مبشری، (مترجم)، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ص 248.

8) الصواعق المحرقه، ص 205.

9) سیدجعفر مرتضی العاملی، نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (ع)، ترجمه سیدمحمد حسینی، ص 92.

10) الارشاد، ص 319؛ روضة الواعظین، ص 261.

11) بحارالانوار، ج 50، ص 75؛ موسوعة الامام الجواد (ع)، ج 1، ص 360 و 363؛ اعیان الشیعة، ج 3، ص 129.

12) ابن شهر آشوب، المناقب، ج 4، ص 389؛ موسوعة الامام الجواد (ع)، ج 1، ص 362.

13) تذکرة الخواص، ص 202.

14) علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 186.

15) الحسین، ج 2، ص 207؛ الامام محمد الجواد (ع)، ص 76؛ زندگی امام جواد (ع)، ج 1، ص 200.

16) اصغر منتظر القائم، تاریخ امامت، ص 224.

17) الفهرست ابن ندیم، ص 444.

18) مروج الذهب مسعودی، ج 4، ص 52.

19) تاریخ طبری، جزء 7، ص 188.

20) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 473.

21) اصول کافی، ج 3، ص 456.

22) غاشیه (88) آیه 3 - 2.

23) رجال کشی، ص 319؛ مسند الامام جواد (ع)، ص 150.

24) غاشیه (88) آیه 3 - 2.

25) رجال کشی، ص 391؛ مسند عطاردی، ص 150.

26) رجال کشی، ص 444.

27) مسند الامام جواد، ص 298.

28) تهذیب، ج 3، ص 283.

29) بحارالانوار، ج 50، ص 37.

30) ابن جریر طبری، دلائل الامامة، ص 204.

31) بحارالانوار، ج 50ص 100 - 98؛ دلائل الامامة، ص 206.

32) اثبات الوصیة، ص 215.

33) اصول کافی، ج 1، ص 320.

34) همان، ج 1، ص 383.

35) از سخن علی بن اسباط استفاده می شود که آن حضرت در آن زمان پیروانی هم در مصر داشته است و آنان علاقه مند بوده اند با خصوصیات جسمی حضرت آشنا شوند.

36) مریم (19) آیه 12.

37) یوسف (12) آیه 22.

38) قصص (28) آیه 14.

39) اصول کافی، ج 1، ص 384؛ سیدمحمدکاظم قزوینی، الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص 232؛ اثبات الوصیة، ص 211.

40) ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص 90 و 91.

41) اثبات الوصیة، ص 212.

42) اصول کافی، ج 1، ص 384.

43) قاضی نور الله شوشتری، احقاق الحق، ج 4، ص 62.

44) اصول کافی، ج 1، ص 314.

45) ق (50) آیه 16.

46) احزاب (33) آیه 7.

47) انفال (8) آیه 33.

48) احتجاج طبرسی، ج 2، ص 480 - 477.

49) مائده (5) آیه 6.

50) جنّ (72) آیه 18.

51) کافی ج 1، ص 494.

52) همان.

53) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 454.

54) منتهی الامال، ج 2، ص 235.

55) وسائل شیعه، ج 15، ص 8، احتجاج طبرسی، ج 2، ص 242؛ محمد محمدی اشتهاردی، نگاهی بر زندگی امام جواد (ع)، ص 62 و 63.

56) کتاب بغداد، ص 143 - 142؛ زندگی سیاسی امام جواد (ع)، ص 90.

57) اقتباس از: دلائل الامامة، ص 206.

58) اصول کافی، ج 1، ص 496.

59) محمد محمدی اشتهاردی، نگاهی بر زندگی امام جواد (ع)، ص 67 - 66.

60) بحارالانوار، ج 48، ص 165.

61) کشف الغمة، ج 3، ص 432.

62) وسائل الشیعه، ج 21، ص 478.

63) بحارالانوار، ج 7، ص 80.

64) کشف الغمة، ج 3، ص 193.

65) ابو الفتح کراجکی، معدن الجواهر، ص 41.

66) انفال (8) آیه 21.

67) همان.

68) محمد بن احمد ابشیهی، المستطرف، ج 1، ص 107



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 94/6/23 :: ساعت 10:43 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 949
>> بازدید دیروز: 984
>> مجموع بازدیدها: 1358489
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب